در قرن دوم، وقتی آثار یونانی ترجمه شد، به تدریج، علمای دین که سعی می کردند به همه علوم و معارف صبغه دینی بدهند، وارد بحث های طبیعیات شدند. آنها را با الهیات پیوند زدند، و مجموعه ای درست کردند که تا زمانهای اخیر، وقتی که غرب، فاتحه آن طبیعیات را خواند، ادامه داشت. درست در آستانه نو شدن ایران، دایره علوم از همدیگر تفکیک شد، دارالفنون راهش را از مدرسه مروی جدا کرد، و طبیعیات به دانشگاه واگذار شد. البته برخی از فلاسفه سنتی، همچنان متن هایی را در این زمینه می خواندند که امروز می دانیم، جز برای تاریخ علم، پشیزی نمی ارزد. بهانه ورود آن مباحث توسط معتزله قدیم به دین، در قرون اولیه، همین بود که مراقب باشند اندیشه های دینی محفوظ بماند و دنبال آن بود که چه قدر از جوهر و عرض بحث کردند. بیشترین هنر فارابی و ابن سینا، هم ترکیب میان فرهنگ یونانی در بیشتر زمینه ها با دین بود. اما همه آنها تلاشها بر باد رفت و فقط به صورت خاطره ماند. حالا ، و مع الاسف عده ای دوباره قصد بازگرداندن آن دوران را دارند. البته می دانند که فاصله چه قدر بیشتر شده، اما گویی خوششان می آید به اسم دین و سنت، و بالا گرفتن شعارهای تمدن اسلامی، در هر زمینه ای نظریه پردازی های من درآوردی کنند. تجربه گذشته نشان می دهد که این کارها بی ثمر است. این که ما در قم آشنا با مسائل مهم کشور باشیم، یا این که مثلا احکام فقهی آب را توجه داشته باشیم، یا این که اخلاق عمومی مربوط به این امور را رصد کنیم، مشکلی ندارد. مشکل سر کلمه تمدن اسلامی است که ما می خواهیم در قم آن را هدایت کنیم. اولا که اصل این اصطلاح ساخته غرب جدید است، و دوستمان آقای نصیری که بیش از همه روی اینها حساسیت دارد، باید به این نکته توجه کند. این اصطلاح را آنها و بعد هم مسلمانهای شیفته غرب که در عین حال ضد عرب بودند، رواج دادند. حتی پیش از آن غربی هایی مانند گوستاولوبون و جرجی زیدان مسیحی. ثانیا این افکار به عنوان احیای تمدن اسلامی، ساخته مصری ها و سوری ها و هندی های مسلمان است و ما بیش از همه سر سفره آنها هستیم. حالا هم کشورهای حوزه خلیج فارس که این بساطها را برا ی تمدن سازی راه انداخته اند، همه مشکل ما را دارند بلکه بدتر. ما باز اندکی عقبه خود را می شناسیم، آنها این را هم نمی دانند. همه چیز را به غرب فروخته اند، اما اسمی از این مطالب را نگاه می دارند. چند سال قبل، بیست و اندی جلد کتاب توسط دانشگاهی در ابوظبی در باره علوم جدید مثل فیزیک و شیمی و … در قرآن منتشر شد که جایزه هم گرفت. از این بازی ها، اگر در نیاورند، چه بگویند؟ تا بود، روشنفکران ما، در دام غربی های علم گرایی بودند که می خواستند بی دینی را هم به اسم علم رواج دهند و نمونه اش رواج اندیشه های مارکسیستی در ایران بود. چندین دهه هم هست، گرفتار اندیشه های مصری ها هستیم که می خواهند تمدن اسلامی و بعد هم خلافت اسلامی را درست کنند. داعش از کنار این حرفها و تئوری های همینها درآمد. ما باید از گذشته درس بگیریم. آقای مطهری کنار بازرگان بود، و هیچ گاه فریب این را نخورد که تصویری علمی از دین بدست بدهد. این در حالی است که امثال بازرگان، از قضا در یک دوره طولانی (تا پیش از تغییر عقیده) اگر چه اسم تمدن اسلامی را به زبان نمی آوردند، اما به نوعی سعی می کردند با ترکیب علم و دین، راهی برای این امر بازکنند. به نظرم آقای مطهری تحت تأثیر قرار نگرفت راه خودش را رفت. نه بحث آب در تمدن اسلامی کرد نه پزشکی. نه از باد و باران سخن گفت و نه از مطهرات در اسلام. ایشان هم این مباحث را می دید و آثار منتشره را مطالعه می کرد. البته، غالب نویسندگان ما در آن دوره، تحت تأثیر افکار مصری ها بودند، اما آقای مطهری از همه کمتر بود. به نظرم، راهی که می رویم، گو این که با شعارهای جاری سازگار است و هوادار دارد و پول هم کم و بیش اختصاص داده می شود، اما راهی است که به ناکجا آباد ختم می شود.